گروه جنگ نرم مشرق- اين مستند به بررسي طبيعت، تكامل، اثرات و آينده ابرشركتهاي مدرن ميپردازد. ابرشركتها در ابتدا اختيارات قانوني محدودي داشتند. اما سوال اينجاست كه چه چيزي به آنها اجازه داد تا امروز به چنين قدرت و نفوذي برسند؟ اين مستند تحقيق خود را در حالي آغاز ميكند كه رسواييهاي اخير، موجي از بحث و جدلهاي گسترده را در مورد فقدان كنترل بر عملكرد ابرشركتها به راه انداخته است.
***
بعضي از بهترين مغزهاي خلاق آمريكايي به استخدام شركتها درآمدهاند تا اطمينان حاصل كنند كه مردم آمريكا به جهانبيني اين شركتها ايمان ميآورند. آنها مردم را با توهمات فريبآميزشان اغوا ميكنند. توهماتي كه براي منحرف كردن ذهنها و ساختدهي به رضايت ما طراحي شدهاند.
مديريت ادراك
ابرشركتها فقط تبليغ كالا نميكنند بلكه يك شيوه زندگي را تبليغ ميكنند. يك طرز فكر را تبليغ ميكنند و مثلا به ما آزادي ميدهند. در حالي كه بيش از 90 سال است كه دارند به ياد ميدهند كه چگونه فكر كنيم و به ما ياد ميدهند كه اين ابرشركتها گريزناپذير هستند و خودشان مسئول پيشرفت و زندگي خوب ما ميدانند.
مديريت ادراك اساسا يك روششناسي است. وقتي با مشتريهايمان كار ميكنيم اين روششناسي به ما كمك ميكند تا بتوانيم با يك فرآيند خوب به مشتريها كمك كنيم تا تشخيص بدهند كه چه منابعي دارند.
ابرشركتها خودشان را ميفروشند؛ تسلطشان را ميفروشند؛ قواعدشان را ميفروشند. ابرشركتها مقداري از پولهاي مالياتدهندگان و سهامداران را به افراد نامعلوم ميدهند در حالي كه بايد به دست صاحبانش برگردد. و البته با اين كار ميزان مالياتي كه براي اين ابرشركتها و افراد ثروتمند بسته ميشود كاسته ميگردد. و به همين شكل، سياستهاي عمومي را شكل ميدهند؛ جوري كه به نفع خودشان باشد.
چيزي كه مردم نميبينند همين شكلدهي دروني سياستها است. مردم نميبينند كه چطور پولها به سمت اين شركتها سرازير ميشود. اما ظاهرسازي خوب آنها را ميتوان ديد. اينگونه است كه قوه درك مردم را مديريت ميكنند.
يك جشن خصوصي
وقتي روي تصرف شدن فضاهاي عمومي در خيابانها و مترو و بازارها توسط تابلوهاي تبليغاتي تمركز ميكنيم ميبينيم كه با چيزي بيش از يك تبليغات ساده روبرو هستيم.
نائومي كلاين نويسنده كتاب دكترين شوك:
محرك برند يك ابرشركت، خانواده و جادو است. همين دو كلمه. و ابرشركتها همه اقداماتشان را بر اساس همين دو كلمه تعيين ميكنند. محصول شركت ديزني مثلا مرتبط با همين دو كلمه است و اگر خواستند مشتري هدف خود را تغيير بدهند پس فقط محصول خود را كمي تغيير ميدهند.
ميتوان يك روز از زندگي هر انساني را نشان داد كه هدف بازاريابي مخفيانه قرار گرفته. مثلا از خانه بيرون ميآييد و ميبينيد كه همسايهتان چند جعبه بزرگ كنار ماشينش گذاشته. شما فكر ميكنيد كه اين جعبهها چيست در حالي كه اين جعبههاي خالي فقط براي نشان داده شدن به شما در آنجا قرار گرفتهاند. يا وقتي كه در خيابان مكالمه دو نفر را ميشنويد كه درباره يك موسيقي خوب حرف ميزنند خبر نداريد كه آنها پول گرفتهاند تا درباره اين موضوع در ملا عام حرف بزنند.
پيش بردن مرزها
فيلم زير نشان ميدهد كه در ايالات متحده، ابرشركتها تا حدي پا را از گليم خود دراز كردهاند كه حتي موجودات زنده را نيز ثبت اختراع ميكنند.
امروز كار به جايي رسيده است كه تعداد معدودي شركت، تمام ژنومهاي انساني را تحت مالكيت فكري خود درآوردهاند و اگر قرار باشد كسي روي هر يك از آنها كار كند ابتدا بايد سهم اين شركتها را بپردازد. در يك اقتصاد جهاني، جايي كه اطلاعات توسط ابرشركتهاي رسانهاي فيلتر ميشود و با ظرافت با منافع صاحبان آن هماهنگ ميشود چه كسي به دنبال حق مردم است؟
اكنون بيشتر شير گاو آمريكا با هورمون رشد گاوي توليد شدهاند. مثلا درمورد مونسانتو كه يك شركت توليد شير و گوشت گاو است سطح هماهنگياي كه بايد براي ارائه محصول انجام دهد خيلي عظيم است. مونسانتو بايد اساتيد دانشگاهها، كارشناسان، خبرنگاران، خود افكار عمومي و حتي سازمان غذا و داروي آمريكا را هم با خود هماهنگ ميكرد.
توطئه توسعه
وقتي كشور بوليوي درصدد گرفتن وام براي تامين هزينه خدمات آبرساني سومين شهر بزرگ خود بود بانك جهاني او را ملزم به خصوصي كردن آبهاي كشورش كرد و اينچنين بود كه ابرشركت بكتل در سانفرانسيسكو كنترل تمام آب شهر كوچابامبا را به دست گرفت. حتي آبي كه از آسمان ميباريد. قوانيني در زمينه آب باران شكل گرفت كه اجازه نميداد حتي مردم آب باران را جمع كنند پس حتي آب باران هم خصوصي شده بود. اگر مردم قبضها را پرداخت نميكردند اين شركت حق داشت خانههاي بدهكاران را توقيف كند.
ابرشركتهاي آمريكايي تا حدي به سرمايههاي خود اهميت ميدهند كه حتي در خلال جنگ جهاني دوم و بزرگ شدن نازيهاي آلماني تمام تلاش خود را براي استفاده از اين فرصت كردند.